حتی اولین لباسی که پشت ویترین مغازه به دلت میشینه رو نمیتونی فراموش کنی
و آخر سر هم بر می گردی همونو میخری
عشق اول که دیگه جای خود داره...
پی نوشت:برام کامنت بذارین.پیشاپیش ممنون دوستان
حتی اولین لباسی که پشت ویترین مغازه به دلت میشینه رو نمیتونی فراموش کنی
و آخر سر هم بر می گردی همونو میخری
عشق اول که دیگه جای خود داره...
پی نوشت:برام کامنت بذارین.پیشاپیش ممنون دوستان
دیروز
مترو
کسی رو دیدم که چشماش رو بسته بود و یه هندزفری گذاشته بود تو گوشش و ..هق هق گریه میکرد..چشماش رو باز نمیکرد اما هر چند ثانیه یه بار،یه قطره اشک قِل میخورد میومد پایین صورتش...
موقع پیاده شدن،یه آدم معمولی ای بود که بدو بدو داشت میرفت سمت تاکسیا..
امروز
مترو
کسی رو دیدم که چشماش رو بسته بود و...هر چند ثانیه یه بار،یه لبخند گنده رو صورتش درست میشد!فکر کنم تو دلش، داشت از خنده غش میکرد..هندزفری هم تو گوشش نذاشته بود حتی!
موقع پیاده شدن،یه آدم معمولی ای بود که بدو بدو داشت میرفت سمت تاکسیا..
.
میدونی راستش..آدما خیلی عجیبن!!
پی نوشت: نظر بدین دوستان.من خوشحال میشم نظراتتون رو بدونم😊
برایش نوشت:
"تو فردایی؛
همانی که قرار است به خاطرش
زنده بمانم"
برایش نوشتم:
تو دیروزی؛
همانی که به خاطرش
مُردم...
برایش نوشت:
"انقدر از تو مینویسم تا همه عاشقت شوند"
برایش نوشتم:
انقدر از تو نوشته ام که خودت هم نمیدانی
اما پنهان کردم؛
نمیخواستم هیچکسی جز من عاشقت شود
برایش نوشت:
"هنوزم میشه عاشق بود
تو باشی کار سختی نیست"
برایش نوشتم:
دیگه نمیشه عاشق بود
تو نباشی
کار سختیه
برایش نوشت:
"عشق،
لبخند،
زندگی"
برایش نوشتم:
عشق..
گریه..
مرگ..
در امتداد قطار میروم
در امتدادِ رفتن
و نرسیدن.
نگاه میکنم
تمام قطار را
شروعش را
پایانش را..
میروم
اما نمیرسم
می ایستم؛
اما رفته ای...
یکی از صندلی های همین قطار
تو را میشناسد..
دوباره شنیدَمَت
از پشت تازیانه ی باد
موهایم را کنار گوشم پرواز میداد؛
و زمزمه میکرد
تو را...
سنگ بودم
سرم به کار خودم بود
نسیمی وزید و
برگ پاییزی را
کنار دلم انداخت
درست کنار دلم.
سنگ بودم ولی
سرم به کار خودم نبود
انقدر نگاهش کردم
انقدر ماند
تا
عاشقش شدم.
نسیمی وزید و...