برگ هایی از دفترم

این سکوتم است که میخوانی...

برگ هایی از دفترم

این سکوتم است که میخوانی...

سلام خوش اومدید
اینجا هر نوشته ای که وجود داره،به قلم خودم هست.مطلب کپی شده وجود نداره.
ممنون میشم بعد از خوندن هر نوشته، نظرتون رو برام ثبت کنید

آخرین مطالب

۱ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

بیا فکر کن که ما

برای هم بزرگ شدیم

شدیم دو خطِ موازیِ طولانی؛

به درازای دوازده سال دلتنگی

و حسرت دیدن یک لحظه از دور،

شدیم بیابانی به وسعت یک بی سر و ته مکانی؛

که تشنه ی شنیدن زمزمه ای

از یک گمشده ای

آنطرفِ شنزار بود..

شدیم شبیه پل چوبیِ مخروبه ی دور افتاده

که میشود از آن گذشت ولی

میترسیم.

بیا برای هم بشکنیم

شاید

به هم برسیم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ تیر ۹۴ ، ۲۱:۱۲
Kimia